چرا می گویند ” ها ” علامت جمع است ؟!
در حالی که وقتی آن را با ” تن ” جمع میبندی ، آنگاه خودت می مانی و خودت !!

تنها . . .

تنهایی از ” جُـذام ” هم بدتره !
توی صف نانوایی هم صف یه دونه ای ها جداست...!!!

دوست داشتم وقتی که داغونم ، یه نفر بیاد بزنه رو شونه هام و بگه :
” قوی باش مرد ! من هم تنهام . . . ”

بعضیا باید انقدر بمونن تو ” کَفِت ” که خوب تمیز شن . . .

پس قدر خودتو بدون...!!!

چقدر عکس دو نفره داریم !
من و تنهایی . . .

شب ها پرنده هایش می روند !
روزها ستاره هایش !
ببین !
آسمان هم که باشی باز تنهایی . . .!!!

برو و باور کن !
تنهایی هیچ وقت برای دو نفـــر جا ندارد . . . !!

چه دنياي عجيبيست...!

رفتن و ماندن من به يك نقطه بند بود!

وقتي كه گفتي:برو!

چقدر عاشقانه ميشد اگر نقطه اش كمي بالاتر بود...!!!

فال ميفروشم،نترس!

به اندازه ي بختم سياه نيست...!

يك دانه بخر!

شايد فال تو ناني بر سر سفره ي خالي من باشد...!!!

قرار بود اشكنك باشد و سرشكستنك...امّا;اين

بازي كه تو راه انداختي... سراسر دل شكستنك بود و بس...!!!

به جرم اينكه بهشت زير پايشان بود دنيا را براي

خود جهنم كردند...!!!

تابلو نقاش را ثروتمند كرد...

شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد...

كارگردان جايزه ها رو درو كرد...

و هنوز سر همان چهارراه!

واكس ميزند كودكي كه بهترين سو‍ژه بود!

به تو سپرده بودمش ، با هزار و يک اميد ....

وحالا براي هزار و يکمين بار

دلم را مي برم تا شکستگي اش را گچ بگيرند !!!

جاذبه ی سیب، آدم را به زمین زد…
و جاذبه ی زمین، سیب را…
فرقی نمی‌کند،
سقوط، سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبه‌ای، غیر از خداست.
به جاذبه‌ای می‌اندیشم که پروازم می‌دهد…
خدا…

زمستان است و هوا پر شده از دوستت دارم هایی که به بادها سپرده ام...
کاش پنجرهای اتاقت باز باشد...!!!

                                 تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام

اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده

چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند

و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند

باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم

و این یعنی تنهايي!!!

 به خاک نشستنم را ، 

به سخره نگیر رهگذر!

روزگاری سری در میان ابرها داشتم. . .