خدایا...

خط و نشان دوزخت را برایم نکش...

جهنم تر از دنیایت سراغ ندارم...

 آرامتــر تکــانـش دهیــد.
مـَـرگ مَغـــزی شُــده…بــایـد زودتـــر دفــن شــود…
چیـــزی بــَرای اِهـدا هـــم نــدارد…
اِحســـاسَـــم استــــ !
تــــا همیـن دیــروز زنـده بـــوده
… خـــــودمــ دیـــدمــ ،
کِســـی لِهــــش کــــــرد و رَفــتـــــ..

                                 تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام

اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده

چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند

و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند

باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم

و این یعنی تنهايي!!!

 به خاک نشستنم را ، 

به سخره نگیر رهگذر!

روزگاری سری در میان ابرها داشتم. . .

تاريكي تهديد نيست;تاريكي تنها ميتواند فرصتي باشد براي ابراز علاقه به نور!!!

به عشق در نگاه اول اعتقاد ندارم ولي به از چشم افتادن در يك لحظه عجيب معتقدم.

..!!!

محبتت رو از كسي دريغ نكن ولي به قدري به كسي محبت كن كه بعداً مجبور نشي ثابت كني كه خر نبودي!!!